
آزیتا حسین زاده عطار | شهرآرانیوز؛ حمید ملیحی، هنرمند فیلم ساز سی وپنج ساله مشهدی است که دستی بر آتش در همه تخصصهای مرتبط با فیلم سازی و هنر و سینما دارد. اهالی هنر و سینما به او حمید مشکل گشا میگویند. به عقیده خودش، سالها کلنجار رفتن با کامپیوتر، این لقب را به اسمش چسبانده است.
در تلفن همراه بسیاری از اهالی هنر و سینما بسته به زمانی که کارشان به حمید گره خورده است، به اسم و فامیل او پسوندهایی مانند «تدوینگر»، «تصویربردار»، «جلوههای ویژه» یا «طراح پوستر» اضافه کردهاند. حمید ملیحی تعدادی فیلم نامه دارد که در مرحله تصمیم گیری برای ساخت با هزینه کم است. بهانه ما برای گپ و گفت با او، برگزیده شدن فیلم صد ثانیهای وی با نام «چشم چشم» در جشنواره فیلم ۱۰۰ است.
سال ۱۳۹۱ وارد دنیای فیلم سازی میشود و سالها در رشته نرم افزاری کامپیوتر در دانشگاه تحصیل میکند، اما چون علاقه اش به فیلم سازی و هنر است، تغییر رشته داده و سینما میخواند و در انجمن سینمای جوان مشهد، دورههای کارگردانی را میگذراند. خودش دلیل گرایشش به کامپیوتر را این گونه بیان میکند: به واسطه شرایط و مهارتی که در کامپیوتر داشتم، به آن سو کشیده شدم.
دلیل دیگر مسائل درآمدی بود؛ چون هنر در این شهر بسیار فقیر است. من زمان زیادی به تدوین و جلوههای ویژه و کارهای دیگر میپرداختم و البته در کنارش فیلم هم میساختم. من در آن روزها با تئاتر میانه ای نداشتم ولی سینما و فیلم دیدن یکی از کارهای مورد علاقه زندگیام بود. خطاطی و نقاشی را هم دوست داشتم و در مسابقات آنها شرکت میکردم.
خاطره زیبای او از فیلم دیدن در دوران نوجوانی اش شنیدنی است: این گونه بود که باید در کلوپ، شناسنامه گرو میگذاشتی که بتوانی فیلم بگیری و یادم هست که همه کلوپهای اطراف منزلمان در بولوار مجلسی، من را میشناختند. آن زمان وضعیت زیاد مناسب نبود که در کلاس، دوره و مدرسه هنرهای زیبا شرکت کنم و ما هم شرایطی داشتیم که فضای ورود به این دنیا زیاد مهیا نبود. اما خوشبختانه مادرم خیلی موافق تصمیم هایم بود و از من حمایت میکرد.
اولین فیلم ملیحی بعد از اینکه به طور جدی وارد دنیای فیلم سازی شد با یک گوشی همراه ساخته شد. در آن سالها بحث توافقات ایران و آمریکا مطرح بود. آقای ظریف به عنوان وزیر امورخارجه این مذاکرات را انجام میداد. یک لوکیشن به نام «لوزان» بود که قبل از برجام، در جریان مذاکرات نامش بر زبانها نشست. من با همان کلمه، فیلمی نزدیک به پنج دقیقه داخل ایران ساختم؛ ماجرای جوانی که بعد از توافقات «لوزان» در شهر راه میرود و روزنامه این توافق هم دستش است و با جریاناتی روبه رو میشود.
او درباره همکاری اش با حوزه هنری خراسان رضوی که طراحی پوستر و تدوین فیلمها را به او میسپاردند، میگوید: طراحی پوستر فیلم «نشان»، اثر سعید ولی زاده که ماجرای یک مادر شهید است، با من بود. دو سال پیش جایزه بهترین فیلم داستانی جشنواره ۱۰۰ را آورد. در کار «مادر» اثر نعمت سرگلزایی هم همکاری کردم و بعد از آن طراحی پوسترش را انجام دادم.
همان همکاریها در ساخت فیلم دیگران، ایده ساخت فیلم کوتاه صدثانیهای را به او میدهد. در دورهای یک ساله بیشتر فیلمهای صدثانیهای ایرانی و خارجی را دنبال میکند تا با مفهوم فیلم ۱۰۰ بیشتر آشنا شود. او آن تجربیات را در ساخت فیلم ۱۰۰ ثانیهای «چشم چشم» به کار میگیرد و ایده ساخت فیلمی که اصل کارش لالایی خواندن با ریتم ملایم شعر «چشم چشم دو ابرو» است به ذهنش خطور میکند: برای ساخت این ایده دقیقه ۹۰ تصمیم گرفتم که ۱۰۰ ثانیه کار کنم. دو شب برای ضبطش زمان گذاشتیم. شب اول نشد و شب دوم ایده را عملی کردیم.
من اعتقاد دارم که مدیوم یک اثر باید آن چیزی باشد که میخواهیم تولید کنیم. نباید از سر و ته داستان بزنیم یا آن را کش بدهیم تا در قالبی که میخواهیم قرار گیرد. مدیوم این اثر کاملا در ۱۰۰ ثانیه قرار میگرفت و کم و زیاد نبود. این کار فقط یک پلان است و تصویر شیشه یک ماشین است. اگر قرار بود فیلم را ادامه دهم، باید باز همین تصویر را نشان میدادم و دیگر کافی بود.
اینکه ایده این فیلم از کجا آمد، خودش ماجرای جذابی دارد؛ «زمانی که پسر خواهرم یا نوههای دیگرمان پیش ما بودند، هر وقت که هوا سرد میشد و شیشه منزلمان بخار میگرفت، همین کار را انجام میدادم. شکلک چشم چشم دو ابرو را برای بچهها میکشیدم تا بتوانم با آنها بازی کنم تا گریه نکنند یا حواسشان پرت شود که وقتی مادرشان کاری دارد، مشغول باشند. این اتفاق یک بار در فیلم رخ داد و ذهنم را درگیر کرد که این یک بخار ساده است و چقدر میتواند حرف داشته باشد.»
ایده فیلم نامه در ذهن فیلم ساز مشخص بود و فقط در یک خط ایده را نوشته بود. اما تنها دغدغه این بود که ادبیات شعر را به چه شکلی درست کنند و با چه ریتمی بخواند و چه پایانی برای آن در نظر بگیرد؛ «در کشور ما لالایی به فراخور زیست و موقعیت جغرافیایی و شغل تغییر میکند. در فیلم هم ما این شعر را به تعبیری لالایی میدانستیم که مادر برای فرزندش میخواند و قرار بود یک مقدار تغییر کند و چگونگی این تغییر، برایم کمی چالش به همراه داشت.»
در نظرسنجی از مخاطبان نظرات، بسیار متفاوت بود. هم مثبت و هم منفی. اما موضوعی که خیلی به تعبیر ملیحی رخداد جذابی به نظر میرسید این است که خیلی میشود درباره این فیلم صدثانیهای صحبت کرد. یعنی این فیلم، فکر تولید میکند. نگاه این فیلم ساز درباره فیلمهای ۱۰۰ ثانیهای این است؛ «۱۰۰ شاید اگر قصه گو هم نباشد، خوب دربیاید، اما جامعه ما قصه گویی را در تمام ژانرهای سینمایی دوست دارد. اما به نظر من یک فکر، اتفاق و چیزی که ذهن مخاطب را درگیر کند، هم بسیار میتواند برای فیلم ۱۰۰ جذاب باشد.
به عقیده او اگر به فیلم ساز به معنی کارگردان نگاه کنید او باید در همه شاخههای مختلف مهارت داشته باشد و سواد آن کار را داشته باشد، چون این مسئله خیلی به پیشبرد کارهایت کمک میکند. او در این باره بیان میکند: «اگر کارگردان متوجه کار خوب تدوینگر یا تصویربردار نشود، نمیتواند با او همراهی کند و خلاقیت در کارش داشته باشد. این پارهای ایرادها را ایجاد میکند؛ به خصوص در زمینه جلوههای ویژه این مسئله بسیار اذیت کننده میشود. خیلی از کارگردانان متأسفانه فکر میکنند نباید کار دیگری یاد بگیرند و باید آدمهایی را استخدام کنند و از آنها کار را بخواهند.»
به تعبیر این فیلم ساز جوان، این فیلم با یک تلفن همراه و خیلی ساده گرفته شده، اما پروسه تدوین آن مقداری سخت بوده است؛ «چون ما باید سکانس پلانهای صدثانیهای میگرفتیم، اما زمان ضبط بیشتر از آن بود. باید از قسمتهایی کات میکردیم که لطمهای به فیلم نرسد و مخاطب، متوجه پرش و کات در تصویر نشود.»
باید فیلم را در لوکیشن برفی ضبط میکردند و شیشه ماشین بخار میداشت؛ «فقط دو شب قرار بود هوا برفی باشد. شب اول ماشینی که برای این کار در نظر گرفته بودیم، نمیدانیم با چه شسته شده بود که اصلا بخار نکرد. شب دوم چالش بزرگ این بود که فقط یک بار میتوانستیم شکل را روی بخار شیشه ماشین بکشیم. ما یک ماشین داشتیم که شیشه هایش بخار گرفته بود و من بودم، برادرم و بازیگر.
تازه تلفن همراهی هم که با آن فیلم گرفتیم، مال بازیگرم بود؛ البته خیلی هم خوب بود که ما یک بار فقط آن فیلم را ضبط کردیم. ویژگی اش این بود که دقت بازیگر هم زیاد شد؛ چون میدانست اگر کار خراب شود، شیشه دیگری نیست. من حساسیت برای اجرا خیلی برایم مهم بود؛ چون هر یک بار ضبط شاید یک ساعت طول میکشید و این خیلی ارزشمند بود.
او نظرش را درباره وضعیت فیلم سازی مشهد به ویژه در یکی دو سال اخیر، این طور بیان میکند: با حضور باشگاه رویش و انجمن سینمای جوان و یک سری تغییرات در ساختار فیلمسازی این شهر در آینده اتفاقات خیلی خوبی خواهد افتاد، چون حساسیتها بسیار زیاد شده است. سال گذشته باشگاه فیلم رویش کارهای بسیاری تولید کرد. شاید فقط پانزده کار ۱۰۰ ثانیهای تولید شده بود.
انجمن سینمای جوان بسیار زحمت میکشد. از آنجایی که من از گذشته تا امروز با انجمن همکاری دارم، میدانم که خیلی پیرو شورا و جلسه و بوروکراسیهای اداری محدودکننده نیستند و حمایتهای عالی دارند.
وقتی میخواهیم توصیهای برای فیلم سازان جوان داشته باشد حرفش این است؛ «من باید خیلی زودتر از اینها کارم را آغاز میکردم. فقط میتوانم بگویم که شروع کنند و ادامه دهند. برای هر کاری باید تکرار و تمرین کرد و با چالشهای مسیر آن کار آشنا شد تا قویتر شویم. باید زحمت کشید و سواد و تواناییها را افزایش داد و شاخههای کار را شناخت و برای آن تلاش کرد.»